به گزارش پایگاه خبری حیات به نقل از آنا، با روی کار آمدن مجدد دونالد ترامپ در ایالات متحده، صحنه سیاست خاورمیانه بیش از هر زمان دیگر به آیینهای شفاف از سردرگمی قدرتهایی تبدیل شده است که روزگاری داعیه مدیریت و تسلط مطلق بر تحولات این منطقه را داشتند. در شرایط کنونی، آشفتگی در رفتار و گفتار مقامات آمریکایی، بهویژه آنان که با شعار «دیپلماسی فشار» سعی دارند جهت سیاست خارجی واشنگتن را در منطقه تعیین کنند، بیش از پیش نمایان شده است.
سیاست آمریکا در قبال برنامه هستهای ایران به بن بست خورده است
نمونه اخیر این تناقضگوییها را میتوان در رفتار و سخنان استیو ویتکاف، نماینده دولت ترامپ در امور خاورمیانه مشاهده کرد. چند روزپیش بود که دفتر ویتکاف با انتشار پیامی پر سر و صدا، لزوم توقف کامل فرایند غنیسازی اورانیوم توسط ایران را مطرح کرد. اما تنها ساعاتی بعد، این مقام آمریکایی در مصاحبهای با شبکه فاکس نیوز، با لحنی متفاوت و مبهم، امکان ادامه درصدی غنیسازی بالاتر را برای ایران قائل شد. این تضاد آشکار، صرفاً یک تعارض ساده در موضعگیری نیست؛ بلکه نشانهای از بنبست و سردرگمی ساختاری در تعیین راهبرد ایالات متحده در قبال پرونده هستهای ایران محسوب میشود.
در همین رابطه، تحلیلگران برجسته بینالمللی همچون گرگ کارلستروم نیز این تحولات را نه یک لغزش زبانی ساده، بلکه نشانهای از عمق ناهمسویی و بیبرنامگی در اردوی کاخ سفید تحلیل کردند و سه احتمال برای این تغییر موضع مطرح شد:
۱. تسلیم شدن نماینده آمریکایی به فشارهای داخلی؛
۲. عدم اشراف ویتکاف بر ابتداییترین مفاهیم فنی مذاکرات هستهای؛
۳. رویکردی صرفاً نمایشی و رسانهای برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی.
این موارد همگی گویای معضل اصلی سیاست خارجی آمریکا در قبال قدرت و برنامه هستهای صلح آمیز ایران است؛ همه اینها تاکید دارند که آمریکا در ترسیم راهبردی شفاف و قابل اعتماد برای تعامل با جمهوری اسلامی دچار سردرگمی است.
سناریوهای محتمل چه خواهند بود؟
اگر فرض اول صحیح باشد و نمایندگان دولت آمریکا تحت تأثیر فشار جریانهای داخلی به تغییر موضع وادار شده باشند، پیامدهای ناگواری برای اعتبار سیاست ایالات متحده در قبال ایران به همراه خواهد داشت. هشت سال تجربه سیاست متناقض و مبتنی بر فشار واشنگتن علیه ایران نشان داده است که چنین رفتارهای دمدمی و ناپایدار، هیچ نشانهای از جدیت و ثبات برای طرف مقابل که ایران باشد ارسال نمیکند. در نتیجه، دستیابی به توافقی مبتنی بر اعتماد و تداوم، با وجود این نگرش بیثبات، موضوعی چالش برانگیر است و با این شرایط ایران در موقعیتی برتر در میدان مذاکره قرار دارد؛ چراکه همواره مذاکره را از جایگاه اقتدار و حفظ اصول دنبال کرده است.
اگر سناریوی دوم صحت داشته باشد و طرف آمریکایی حتی ابتداییترین مفاهیم فنی و حقوقی مذاکرات هستهای را نیز بدرستی درک نکند، این ضعف دانایی، نه تنها اعتبار هرگونه گفتوگو را از بین میبرد، بلکه عملاً امکان دستیابی به توافقی ماندگار را هم از بین میبرد. در چنین شرایطی، مدیریت بحران و تهدیدهای مقطعی، بیش از پیش بیاثر و حتی ضد هدف خواهد بود.
سومین احتمال که به نظر از سایر گزینهها واقعبینانهتر است، مهر تاییدی است بر این حقیقت که بسیاری از مواضع آمریکاییها در رسانههای بینالمللی، بیش از آنکه بازگوی تصمیمات واقعی و سیاستهای راهبردی باشد، بمنظور مدیریت افکار عمومی و ایجاد عملیات روانی انجام میشود. این تاکتیک، که پیشتر نیز در پرونده غزه تجربه شده بود، اکنون به مساله هستهای کشورمان نیز کشیده شده است. در چنین بستری، اظهارات مقامات آمریکایی نه بازتاب پشتپردههای واقعی، بلکه آینه آشکاری از بیبرنامگی و تناقضات عمیق ساختاری آنان است.
در مجموع، وضعیت موجود نه تنها فشار موثری بر ایران وارد نمیسازد، بلکه بیش از پیش به پاشنه آشیل سیاست خارجی واشنگتن تبدیل شده است. زمانی که نمایندهای از آمریکا نمیتواند حتی موضع امروز خود را با فردایش هماهنگ کند، انتظار شکلدهی به الگویی قابل اعتماد و موثر از طرف مقابل بیمعناست. ملت ایران که سالهاست با صبر و استواری در برابر انواع تحریمها و فشارهای بینالمللی ایستاده، امروز بیش از هر زمان اهمیت تصمیمات عملی و تعهدات واقعی را دریافته و به خوبی دریافتهاند که نه توییتها و نه مصاحبهها، معیار عمل نیستند.
سخنان ویتکاف به نفع ایران بود
تجربههای تلخ خروج یکطرفه آمریکا از توافق برجام و تحمیل تحریمهای ناعادلانه، اثبات کرد که دیگر نه تهدیدات آمریکا واقعیت دارد و نه وعدههای بیپشتوانهی آنها. در شرایطی که واشنگتن به اتفاق نظر و ثبات در رفتار خود دست نیافته هر روز با مواضعی جدید و متناقض ظاهر میشود، تنها چیزی که برای کاخ سفید به ارمغان میآورد، کاهش روزافزون اعتبار و تقویت موقعیت ایران در عرصه منطقهای و بینالمللی است.
اکنون تهران با تکیه بر عقلانیت، حقانیت و اتکا به اصول خود، از موضعی مستحکم و مشروع در عرصه جهانی حاضر است. همزمان، مقامات ایالات متحده با سردرگمی و اختلافات داخلی، از ایفای نقش موثر و تعیینکننده در تحولات منطقه بازماندهاند؛ و اظهاراتشان نیز بیش از پیش آنان را به وادی انفعال و بیاعتباری کشانده است.
در نهایت، امروز جهان بیش از هر زمان دیگر به رفتار مسئولانه، سازنده و صادق نیاز دارد. حال آنکه دولت ترامپ و حامیان او در کاخ سفید هنوز ژستهای یکجانبه، لفاظیهای رسانهای و سیاستهای غیرشفاف را دنبال میکنند؛ رویکردی که نه تنها راه به جایی نمیبرد، بلکه در نهایت به تثبیت جایگاه ایران و تضعیف بیشتر موقعیت آمریکا در منطقه و جهان منجر میشود.
تجربه تاریخی و تحولات جاری نشان داده است ایران با تکیه بر منافع ملی، دیپلماسی متین و هوشمندانه و ایستادگی بر اصول، توانسته است ابتکار عمل را به دست بگیرد و طرف مقابل را وادار به حرکت تدافعی و رفع تناقضهای بنیادین در سیاستهایش کند. بر این مبنا، امروز میدان سیاست منطقه و مذاکرات، صحنهای برای تبلور اقتدار و ابتکار عمل ایران است و کاخ سفید دیگر همچون گذشته توان مدیریت این عرصه را، دست کم در قبال جمهوری اسلامی ندارد.
انتهای پیام/
نظر شما